جدول جو
جدول جو

معنی گنج تپه - جستجوی لغت در جدول جو

گنج تپه(گَ جِ)
دهی از دهستان چهاربلوک بخش سیمینه رود شهرستان همدان که در 3000گزی شمال خاوری قصبۀ بهار و 1000گزی خاوری راه فرعی بهار به لالجین واقع شده است. هوای آن سرد و سکنه اش 730تن است. آب آن از چشمه و قنات و چاه تأمین می شود. محصول آن غلات، حبوبات و صیفی و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایع دستی زنان قالی بافی و راه آن در تابستان اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(تَپْ پَ)
محلی در استرآباد، قرب فوجرد، شغال تپه. (سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 85)
لغت نامه دهخدا
(گُ تَ)
دهی است جزء دهستان بهنام پازکی بخش ورامین شهرستان تهران، واقع در 8 هزارگزی شمال باختر ورامین سر راه آهن و یکهزارگزی راه شوسۀ ورامین به تهران. هوای آن معتدل دارای 483 تن سکنه است. شغل اهالی زراعت و راه آن ماشین رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(گُ مِ تَ)
محلی در ده میلی انچلی و در کنار شعبه قدیمی گرگان رود، کنار صحرای اصلی گرگان رود که با مصب رود یک میل و نیم فاصله دارد. (ترجمه مازندران و استرآباد رابینو ص 129 چاپ جدید)
لغت نامه دهخدا
(گَ)
دهی است از دهستان گورک بخش حومه شهرستان مهاباد. واقع در 40000 گزی جنوب مهاباد در مسیر راه شوسۀ مهاباد به سردشت. کوهستانی و هوای آن معتدل است و سالم و 90 تن سکنه دارد. آب آن از رودخانه جمالای و محصول آن غلات، توتون، حبوبات و شغل اهالی زراعت و گله داری و صنایعدستی آنان جاجیم بافی است. و راه آن شوسه و در تابستان اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(تَپْ پَ / پِ)
دهی از دهستان خدابنده لو بخش قروه شهرستان سنندج. واقع در 21000 گزی جنوب خاوری گل تپه و 3000 گزی خاور شوسۀ همدان به بیجار. کوهستانی و سردسیر و دارای 200 تن سکنه است. آب آن از چشمه وقنات تأمین میشود. محصول آن غلات و حبوبات و انگور و بادام و صیفی و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو است. تابستان از طریق حسن قشلاقی اتومبیل میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(خَ بَ / بِ)
دهی است از دهستان برگشلو بخش حومه شهرستان ارومیه. واقع در 6500گزی جنوب خاور ارومیه و 500 گزی جنوب شوسۀ ارومیه به مهاباد. جلگه و هوای آن معتدل و سکنۀ آن 900 تن است. آب آن از شهرچای و چشمه تأمین میشود. محصول آن غلات، توتون، انگور، حبوب و چغندر و شغل اهالی زراعت و صنایع دستی آنان لباس پشمی و جوراب بافی است. راه ارابه رو دارد و میتوان اتومبیل برد. دبستان نیز دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4)
لغت نامه دهخدا
(گُ دُ تَپْ پَ)
نام تپه ای میان راه استرآباد به رادکان. (از ترجمه سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو ص 138 و متن انگلیسی همان کتاب ص 101)
لغت نامه دهخدا
دهی از دهستان خدابنده لو است که در بخش صحنۀ شهرستان کرمانشاهان واقع است و 192 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(گُ تَ پَ / پِ)
دهی است از دهستان خدابنده لو از بخش قروۀ شهرستان سنندج، واقع در 60000 گزی شمال باختر مهربان و 93000 گزی جنوب خاوری بیجار، سر راه شوسۀ همدان به بیجار. هوای آن سرد و دارای 1000 تن سکنه است. آب آن از چشمه و قنات و محصول آن غلات، انگور، مختصر صیفی و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری می باشد. پاسگاه ژاندارمری و شعبه تلفن نیز دارد. راه فرعی بهارلو از این ده منشعب میشود. مزارع آقچه کند، کوورگلی و انقور بلاغی جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چُ)
صاحب و مالک گنج. (آنندراج) :
من مر او را در مدیحی روستم خواندم همی
واین، چنین باشد که خوانی گنج نه را گنجبان.
فرخی
لغت نامه دهخدا
صاحب گنج خداوند خزانه: من او را در مدیحی روستم خواندم همی وین چنین باشد که خوانی گنج نه را گنجبان. (فرخی)
فرهنگ لغت هوشیار
بذر بوته ی جارو
فرهنگ گویش مازندرانی
تپه ای تاریخی در شمال شرقی بالا جاده ی کردکوی
فرهنگ گویش مازندرانی